استاد گرانقدری که نعمت تلمذ او داشتم درگذشت.
محمدرضا مشکانی، استادی نازنین، منظم، پرکار و صبور بود.
بعد از 20 سال، هنوز دانشجویانش به یاد او می گویند، یادته سعید، او در کلاس نمونه گیری 2، یک بار تلفن جواب داد و در تعارف به فرد مهمان، صبحت از آبگوشت کرد و اینکه بابا کمی آبش را زیاد می کنیم و ...
باورتان می شود این تنها حرف غیر درسی بود که استاد در کلاس زد؟
البته استاد در مورد BP یا تست بیریش پاکان، هم اظهار انزجار می کرد. یادمه سر کلاس سری زمانی های مالی از بچه ها پرسید می دونی چرا از تست BP بدم میاد؟ هرکسی چیزی گفت. من از ته کلاس خیلی آروم گفتم بریتیش پترولیوم!
استاد خندید و تاییدم کرد.
هر وقت خانه اش رفتم، انگیزه وقف شدن در علم در من زنده شد. همیشه به ارتباط اندکی که همچنان با او داشتم مفتخر بودم. چقدر خوشحال می شدم از آمریکا که می آمد، تماسی از او داشتم. واقعا برای یک شاگرد چه افتخاری بیشتر از این؟
روحش شاد
روحش شاد
روحش شاد