تجربه شخصی من در دستگاه اداری این است که برای آینده پژوهی مشتری جدی در اداره وجود ندارد، رهبران سازمان های فعلی ایرانی، چندان مخاطره ایجاد تحول را نمیپذیرند و اساسا فقط امحافظه کاران به ریاست می رسند
در نوشته زیر، آنچه که برای این تحول نیاز داریم را به خوبی شرح داده اند. منبع: HBR
مدیران شرکتها در مواقع خاص همچون «مواجهه با بحران سازمانی»، «اجرای برنامه جدید» یا «اصلاح فرآیندهای قبلی» معمولا به روش سنتی اعمال مدیریت - دیکته کردن سیاستها - پناه میبرند. اما مطابق تجربه مدیران موفق، قدرت مدیریت مدرن و کارآمد در سه مهارت طلایی خلاصه میشود. درک صحیح از «موقعیت» سازمان و اوضاع روحی کارمندان اولین مهارت مدیر کاربلد است. «ارتباط اعتمادساز با نیروها و جلب مشارکت سرمایههای انسانی» و همچنین «جسارت تغییر رویه» دو مهارت دیگر است.
موردکاوی: تارا، مدیر ارشد استراتژی یک شرکت نرمافزار، جدیدترین عضو مدیران ارشد سازمان بود. به جز مدیر عامل، سایر مدیران از حوزه تکنولوژی به این تیم اجرایی ملحق شده بودند. تارا که تنها عضو دارای مدرک MBA بود، از بخش کسب وکار به تیم پیوسته بود. هیات مدیره او را پیشنهاد داده بودند. او بابت ماموریتی که داشت هیجانزده بود. ماموریتش این بود: اجرای یک استراتژی منسجم در واحدهای از همگسیخته سازمان. چند ماه گذشت اما تارا کار زیادی از پیش نبرد. بارها همکارانش برایش مانعتراشی کردند. او که به ستوه آمده بود، از حامیانش در هیات مدیره خواست هوایش را داشته باشند. آنها نه تنها پیشنهادش را رد کردند، بلکه گفتند: «اشتباه کردیم تو را پیشنهاد دادیم.» تارا شوکه شد. کجای کار میلنگید؟
همه رهبران سازمانی، دیر یا زود میفهمند که اعمال موثر قدرت، یک نسخه یا فرمول مشخص ندارد. دیدگاه سنتی میگوید قدرت یعنی کنترل دیگران، که معمولا استراتژی خوبی نیست. شاید اصلا جزو گزینهها نباشد. بهعنوان یک رهبر سازمانی، وقتی در مسیری هستی که باید تغییری ایجاد کنی اما نمیتوانی، وقتی باید با چندین واحد که برداشتهای مختلفی در مورد قدرت و اختیارات دارند، کار کنی، باید یک رویکرد متفاوت اتخاذ کنی؛ یک رویکرد جدید. حتی قدرتمندترین رویکردهای استفاده از قدرت، از تاکتیکهای نفوذ اصلا استفاده نمیکنند. ما بر اساس دههها تحقیق و ارائه مشاوره به مدیران، به رویکردی دست یافتهایم که فراتر از اعمال کنترل و برانگیختن انرژی و تعهد دیگران است. مدل ما، روی سه بُعد تمرکز دارد: موقعیتی، رابطهای و پویایی. میزان مانور شما روی هر یک از این ابعاد است که تعیین میکند تا چه حد کارها را موثر انجام میدهید.
قدرت به موقعیت بستگی دارد
این بخش را دقت بفرمایید: معمولا این تفکر وجود دارد که قدرت، صرفا یک ویژگی شخصیتی است که از جایگاههای رسمی، مهارتها و تجربیات افراد نشات میگیرد: از اطلاعاتی که کنترل میکنند، وجههای که برای خودشان ایجاد کردهاند، یا کاریزما و انرژیای که دارند.