سعید تمر

آینده خوشی برای همه میخواهم به روشی[شناسی] منظم

سعید تمر

آینده خوشی برای همه میخواهم به روشی[شناسی] منظم

سعید تمر

این دفتر شلوغ و بینظم من است. دفتر شخصی.
شاید چند پیوند مفیدی برایتان وجود داشته باشد.
به زودی افتتاح سایت رسمی خودم را در اینجا اعلام خواهم کرد.
tamar.ir
---------------
خوش به حال آنانی که چهل سال اول زندگی خود را به خودشان اختصاص می دهند و باقی را وقف مردم می کنند
و
بدا به حال آنانکه جابه جا

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها

اول شرحی از یک جلسه بگویم:

یک واحدی از اداره، برای سفره پهن کردن یا گستردن حوزه فعالیتهایش یک پیش نویس تهیه کرد داد دست رئیس که رئیس آن را بعنوان نامه به همان واحد بفرستد و پینوشت به بقیه واحدها کند که در مورد برنامه سال آتی، مطالعاتی انجام دهید.

اسم آن مطالعات را هم دوست فرهیخته ما گذاشته بود مطالعات پیشنگر!

حالا بماند که استدلالش در مورد پیشنگری چه بود! خب مگر ما مطالعات پسنگر می کنیم که پیشنگری نکرده باشیم؟


جلسه تشکیل شد. قصه های مدیریتی گفته شد و احدی سوالی نپرسید. قرار بود یک عده ای کار را انجام دهند و عده ای دیگر کار را تحمیل کنند. شیوه مرسوم تحمیل هم این است که یک جلسه تشکیل می شود قصه ها گفته می شود و بعد از جلسه، یک فرمی برای کننده ها ارسال می شود که بگویید چه موضوعی را کار می کنید و شرح دهید که گزارشتان چه خواهد داشت!

به همین سادگی و خشمزه گی.


در مورد نحوه توجیه کارشناسان حرف داشتم ولی نزدم

در مورد موضوعات طرح شده هم از بس کلی بود نخواستم چیزی اضافه کنم

در مورد واژه پیشنگری وقت خواستم و عرض کردم: خواهش می کنم این واژه را استفاده نکنید. پیرمدی گفت: خب پیشنهادتان به حای آن واژه چیست. گفتم هیچ! چه لزومی دارد حتما یک کلیدواژه ای را قربانی کنید. دیگری گفت آیا این پروسپکتیو است گفتم نه منظورم اون نیست این کلیدواژه را برای anticipate رزرو داریم.

خلاصه 

گذشت.

اومدیم بیرون، به رئیس جلسه دارم توضیح می دهم که سطوحی از پیشنگری تعریف شده است و یک سازمان برای پیشنگری باید شبیه سازی از خود را بیافریند و در قالب آن، پیشنگری یادگرفته شود. برگشته می فرماید خب پس اسم گذاری خوبی هم شده است! برو شما هم همین قسمت را انجام بدهید! گفتم اجرایی کردن یک نظریه، به این سادگی نیست ها!! 

گفتم: چشم. و هرگز دنبالش را هم نگرفتم. یعنی نمی شود گرفت.

ما در روزمرگی هایی هستیم که توان یادگیری پیشنگری و پیاده سازی آن را هم نداریم چرا که خواهانی هم برای آن جدی نیست که دلت خوش باشد آن را اجرا کنی و بعد بهت نخندند!


الغرض: 

ماها شهوت داریم واژه های جدید بکار ببریم کار و گزارش را با شعر و تازگی اشتباه گرفته ایم. وقتی هم میگوییم این کلیدواژه فلان علم است اجازه بدهید فعلا این کلید واژه را قربانی نکنیم. با سادگی می گویند از قضا خوب است شما همون علم را پیاده کن. میگویم  پلتفرمش را نداریم آخه، میگوید انجام بده1

گویی مسابقه شعار دادن است. میگوییم میخواهیم سفر به کره مریخ را کلیک بزنیم.

بعد انجام دادنمون هم میشه اینکه برویم بالای صندلی و بگوییم خب به مریخ نزدیک شدیم! 20 سانت!




نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی