سعید تمر

آینده خوشی برای همه میخواهم به روشی[شناسی] منظم

سعید تمر

آینده خوشی برای همه میخواهم به روشی[شناسی] منظم

سعید تمر

این دفتر شلوغ و بینظم من است. دفتر شخصی.
شاید چند پیوند مفیدی برایتان وجود داشته باشد.
به زودی افتتاح سایت رسمی خودم را در اینجا اعلام خواهم کرد.
tamar.ir
---------------
خوش به حال آنانی که چهل سال اول زندگی خود را به خودشان اختصاص می دهند و باقی را وقف مردم می کنند
و
بدا به حال آنانکه جابه جا

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پیوندها

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

سلام

مدتهاست دقت دارم که مشکل من و دوستانی همکلاسی ام در جامعه ایرانی این است که با واقعیات ایران بیگانه ایم. امروز در این مطلب نه چندان جدی و نه چندان مورد تأیید خودم، میخواهم ذهنم را با واقعیات اداری ایران آشنا دهم.


در یک سالن دراز یک ساختمان خوب اداری، ده تا اتاق هستیم که میانگین دو نفر حساب کنی می شویم 20 نفر، فوقش 30 نفر.

مسئله ای داریم بنام چایی و آبدارخانه

به نظرتون چند نفر برای چایی دادن کافیه؟ یک نفر؟

خب اشتباه کردید.

ما سه تا آبدارچی داریم.

آبدارچی ها مثل ما، کمی شل کرده یعنی چند وقتی هست به دلیل مرخصی رئیس دیر میاد سر کار.

طبق روالشون باید همکارشون به ما چایی بیاره.

خب طبق ریای رایج ما، همکاراشون به خودش غر نمی زنند با زبان بی زبانی به ما میگویند که خودتان بهش بگید بیاد.


الغرض، آبدارچی جوانشان پیش همکارم غر زده که چرا اعتراض دارید و ...


و من در ذهنم مرور می کنم اگر به جای این همه دنگ و فنگ، اداره به بخش خصوصی اجازه می داد یک دستگاه چایی میکس میذاشت و از کارمند بابت چایی اش پول می گرفت دیگه مشکل اینجوری داشتیم؟ بخثی بود؟


صدای همکارام از جلسه را می شنوم.  یکی می گوید مدیر باید خودش اطلاعات مدیریتی پروژه را با یک فیلتر دستش بیاد نه این که از کارشناسش بخواهد (منظورش لزوم سیستمی کردن دسترسی به اطلاعات است)

دوباره یادم می آید که این جلسه برای مدیریت پروژه های اقتصادی نیمه تمام است.

باز به خودم میگویم اصلا مگر کارمند دولت یا مدیر دولت،‌ مدیر اقتصادی است که پروژه انتفاعی را مدیریت کند؟


اما نه. هر دو جواب من غلط است. اگر با ذهن من موافق بودید لازم است که ری انجینرینگ زیر را جدی بگیرید.

آبدارچی راست می گه خب

مدیر دولتی راست می گه

ما،  اینجا نیستیم که کار را درست انجام دهیم.

ما اینجا هستیم که همه با هم نونی بخوریم و بس.

اگر همین یک سطر ساده را بفهمم، باور کنم و عمل کنم، مسئله در جامعه ایرانی و اداره عمومی حل شده است.

یادش بخیر

همونی که خیلی زود مدیر شد را می گویم

یک بار خیلی قشنگ صریح و صمیمی بهم گفت

مگر چیکار می تونیم بکنیم ما هم باید یک نونی بخوریم خب.


به نظر من، رمز موفقیت مدیران دولتی ایران و کسانی که از نردبان قدرت بروکراسی خوب بالا می روند همین است و بس.


اگر مرد شریفی با چنین جمله ای مواجه شود باید زلزله بر تنش بیافتد غش کند و وقتی بلند شد، مغزش ریست شده باشد.

--------------------

ما برای نون خوردن از محل نفت و مالیات و معدن، در نظام اداری جمع می شویم و با هم مقرر می کنیم که هر کسی سهمی ببرد. بالاسری های ما حق دارند نجومی بگیرند و زیر دستان ما هم اگر چایی هم نیاوردند مهم نیست چون حق دارند از این سفره بخورند و ما دامی که من و شما هم در مسابقه غارت منابع عمومی مشارکت داریم بر لذت منافع شخصی مان متمرکز خواهیم بود و چایی که دیگه چیز مهمی نیست

بخصوص که اگر کمی مدارج پیشرفت را طی کنی، یکی از آن سه نفر آبدارچی، ندیم مخصوصت می شود و اول تمرکز او می شود سرویس دادن به شمای رئیس و کارشناسا هم هرچی غر می زنند مهم نیست چون ما هم باید نون بخوریم. قاعده نون خوردن می دانید چیست؟ متمرکز باش به سرویس دادن شخصی، چرا که اینجا سازمان و وظیفه مرده است.



امیدوارم مهندسی مجدد ذهنتان موفقیت آمیز پیش رود. من چند سالی است به این مهندسی فکر می کنم ولی هنوز افکار مزخرف و مستقل از واقعیات جامعه ام را نتوانسته ام دفن کنم. دعام کنید.


سعید تمر

سلام

یک مثال فقهی مفید: شما نمی توانید یک قرآن یا کتاب وقفی یک کتابخانه یا نمازخانه را بردارید و ببرید به یک نمازخانه یا مسجد دیگر!

علت؟ علت منطقی این است که شما با این کار نظم از پیش تعریف شده یا اراده شده واقف را به هم می زنید!


حال در سازمان دولتی کارشناس هستید. مثلا در سازمانی هستید که متولی تویع پول نفت (بودجه) به دیگر واحدهای اداری است. آیا شما باید محدود به همین وظایف، آینده پژوهی را تعریف کنید؟

دو گزینه داریم:

  1. بلی، شما می توانید محدود به همین وظایف تقسیم شده و از قبل نظم داده شده، پروژه های آینده پژوهی را  تعریف کنید و کسی هم به شما خرده نمی گیرد که چرا مسائلی [شاید] عمیق تر و موثر تر را پیش نگرفته اید.
  2. بر خلاف دیدگاه وسوسه انگیز مورد 1، شما در می یابید که در خط تولید سلاح های حرام، شما نمی توانید مدیریت اخلاقی و اسلامی را مدعی شوید!! شما در می یابید که اصل توزیع بودجه نفتی محل اشکال است و آینده ای که برای همه باز باشد در این فرایندها نیست. شما هر چقدر هم به کار غلط، اهتمام درست ببندید، کارایی (برخی می گویند بهره وری نگویید که جمع کارایی و اثربخشی است) دارید ولی اثربخشی ندارید. و ما در آینده پژوهی،[حداقل پیش خودمان] متعهد شده ایم که اثربخشی را و منفعت عمومی [و نه سازمانی که خدمات ما را می خرد] اصل اول بدانیم و آینده را مقید به نفع خود و اهل قدرت نکنیم.
در می یابید که شما کتاب ادعیه این نمازخانه را جابه جا کنید و هیچ کسی از اول به شما چنین اجازه ای نداده است. یعنی آینده پژوهی مقید،‌ آینده پژوهی نیست و شما به عنوان آینده پژوه، حق ندارید به جای آنانیکه مشروعیت آینده را میدهند، مسامحه کنید. ولی چه کسانی مشروعیت آینده را می دهند؟ آنانکه ذی نفع آینده هستند و حتی آنانکه امروز، به حاشیه رفته اند.
ولی آیا این یک ماموریت غیرممکن نیست؟ شما که نمی توانید کسانی را که نمی خواهند یا نمی دانند سهمی در این آینده مطلوب مشترک دارند را دعوت کنید!
اما باید بتوانیم آنانیکه امروز دور سفره نعمت زمان حال نشسته اند را برای فهم لزوم حضور غایبان قانع سازیم.
خب، گویا این اقناع سازی، اغلب حاشیه دیده می شود. چه لزومی دارد که کیک امروز را بیش از این کوچک تر کنیم؟ مگر کسی نسیه فردا را به نقد امروز می خرد؟

سعید تمر